
نویسنده پرینوش صنیعی
پسری به نام شهاب است که چند سال دیرتر از دیگران به حرف افتاده و به همین دلیل، همه او را یک موجود خنگ تصور میکنند اما بعدتر، با به حرف افتادن شهاب میفهمند که اشتباه فکر میکردهاند. فصلهای گوناگون کتاب از زبان شهاب یا مادرش نقل قول میشوند و در هر بخشی، دغدغههای هرکدامشان را از زاویه نگاه خودشان میبینیم. پدر شهاب شخصیت منفور داستان است که شهاب هیچوقت با او سرناسازگاری ندارد. شهاب از اینکه پدرش دیگران را با لذت و افتخار صدا میکند و او را «این» مینامد، ناراحت است. او دوست دارد، هر طور شده از پدرش انتقام بگیرد. به خاطر همین احساسات ناخوشایند، هروقت شهاب میخواهد درباره پدرش چیزی بگوید از لفظهایی مثل «پدر آرش» یا «پدر آن دیگری» استفاده میکند.
«پدر آن دیگری» در سالهای اولیهی بعد از انقلاب را روایت میشود و سختگیریهایی که آن زمان در مورد رابطه دختران و پسران اعمال میشد، در بخشهایی از کتاب بازگو شده و دربارهشان نقد شده است.
بیشتر از دیالوگها و گفتوگوی بین شخصیتها، روایتهای داستان به چشم میخورند. کتاب پدر آن دیگری و روایتهایش بیشتر از اینکه کلاممحور باشند، پر شدهاند از رنگها، بوها و مزههای مختلف. پر از احاساسات گوناگون تلخ و شیرین و حرکاتی که از حتی از پشت صفحات کاغذی کتاب هم میتوان آن را حس کرد.
ارسالی از سرکار خانم هاله صفافر ولی محترم نازنین بیگدلی دانش آموز سال دهم آموزشگاه . سپاس بیکران